سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اخلاقی تربیتی
 
قالب وبلاگ

 

در اندیشه قرآنی براى حیات، معنایی دقیق‏تر از آنچه به ­نظر ساده و سطحى انسان مى‏رسد، می­­یابیم؛ چون در نگاه سطحى، حیات عبارت است از زندگى دنیوى از روز ولادت تا رسیدن مرگ، که نظیرش یا نزدیک به آن در حیوانات نیز یافت مى‏شود. اما خداوند سبحان غیر از این زندگى دنیایى، زندگى دیگرى را براى انسان مطرح می­کند که نتیجه آن کمال وجود آدمى و تحقق بخشیدن اغراض روحى و معنوی انسان است‏.  

شهید مطهری دراین­باره می­نویسند: «یکى از آیاتى که مردم را به دو دسته منقسم کرده، دسته زندگان و دسته مردگان، و قرآن را عامل حیات و پیغمبر را محیى، یعنى حیات­بخش و زنده­کننده معرفى کرده است، آیه‏اى است که شاید صریح‌ترین آیات قرآن در این مورد است؛ مى‏فرماید: «یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا اسْتَجیبوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ اذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» (انفال:24)؛ ... مى‏گوید این پیغمبر براى شما حیات و زندگى آورده است. شما الآن مرده‏اید، خودتان نمى‏فهمید؛ بیایید تسلیم این طبیب روحانى مسیحادم بشوید تا ببینید چگونه به شما زندگى مى‏دهد»

آنچه در چیستی زندگی پاک و طیّب مورد تأکید است اینکه، این حیات، حیات واقعیِ ورای حیات ظاهری است. خداوند در جزء هشتم می­فرماید: «أوَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی‏ بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها؛ آیا کسى که مرده [دل‏] بود و زنده‏اش گردانیدیم و براى او نورى پدید آوردیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود، چون کسى است که گرفتار در تاریکی‌هاست و از آن بیرون­آمدنى نیست؟» (انعام، 122). در صدر آیه سخن از کسی است که خدا به او حیاتی ویژه و نورانیتی خاص عطا نموده و در ذیل آن از کافرین سخن رفته است. از این تقابل معلوم می­شود که کافر در فرهنگ قرآن مرده به‌حساب می­آید:

دل که در وی زندگیّ عشق نیست    دل نشاید گفت، مرداری بود

....

گر همه جان است، اندر وی نباشد زندگی     چون کسی را دل ز درد عشق تو بیمار نیست

مفسر فرزانه معاصر آیت­الله جوادی آملی در توضیح آیاتی دیگر که در سیاق این آیه است، نوشته­اند: «قرآن از موحد به زنده یاد می‌کند و کافر را برابر او قرار می‌دهد؛ یعنی انسان یا زنده است یا کافر: "لِیُنذِرَ مَن کانَ حَیّاً و یَحِقَّ القَولُ عَلَی ‌الکافِرین" (یس، 70)، و این تقابل نشانِ زنده بودن موحد و مرده‏ بودن کافر است؛ چنان‌که در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: "و ما أنتَ بِمُسمِعٍ مَن فِی القُبور" (فاطر، 22) و تو نمى‏توانى سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‏اند، برسانى! کسانی را که در قبر بدن و طبیعت گرفتارند و هم‌اکنون زنده‌به‌گورند، نمی‌توانی بشنوانی و هدایت کنی؛ یعنی کافر مرده است».

یکی از آثار مهم حیات طیبه که در این آیه به آن اشاره شده، نورانیت دل انسان است؛ نورانیتی که انسان با آن طی طریق تعالی می­کند:« وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی‏ بِهِ فِی النَّاسِ». در جای دیگر می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ ... یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از خدا پروا دارید و به پیامبر او بگروید تا ... براى شما نورى قرار دهد که به [برکت‏] آن راه سپرید» (حدید، 28).

امام سجاد(ع) در مقام دعا عرض می­کند: «الهی... هَبْ لِی نُوراً أَمْشِی بِهِ فِی النَّاس؛ خدایا! نوری به من عطا کن تا با آن در میان مردم سیر کنم‏» (صحیفه سجادیه، دعای22).

مؤلفه­ های بسترساز تحقق حیات طیبه

بعد از بحث از چیستی حیات طیبه و چگونگی آن که با عنوان «فرایند تحقق حیات طیبه» مورد اشاره قرار گرفت، مناسب است مؤلفه­هایی که زمینه‌ساز تحقق این حیات هستند را مورد توجه قرار دهیم. کتاب الهی عوامل و مؤلفه­هایی چند را به­عنوان بسترساز تحقق این حیات بیان می­کند که‌ مهم­ترین آنها عبارتند از:

 1. اجابت دعوت خدا و رسول

یکی از مؤلفه­های بسترساز تحقق حیات متعالی انسان،‌ اجابت دعوت خدا و رسول او در آنچه انسان را بدان می­خوانند، می­باشد. خداوند می­فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُم؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اجابت کنید خدا و رسولش را زمانى که شما را مى‏خوانند به آنچه زنده‏تان مى‏سازد» (انفال، 24).

از این آیه شریفه به­دست می­آید که سبب اعدادی وصول به حیات طیّب، اجابت دعوت خدا و رسول است. گرچه این حیات، افاضه الهی و بخششی ربانی است، لکن انسان جز به آراسته شدن به دین و اجابت دعوت رب‌العالمین مستعد این افاضه نمی­گردد.

نکته شایان توجه آنکه، دعوت خدا و رسول که اجابت آن مایه حیات بشر می­گردد، همان جریان هدایت الهی است که بشر را به رستگاری فرامی­خواند. این هدایت باید مستمر و پیاپی باشد تا فیض آن شامل همه انسان­ها تا فرجام حیات انسانی بر پهنه زمان و گستره زمین باشد. بر این اساس، بعد از حیات رسول خدا(ص)، فیض هدایت توسط امامان معصوم(ع) جاری می­شود تا بشریت هیچ‌گاه از دعوت حیات‌بخش الهی محروم نباشد. چنان­که امام باقر(ع) می­فرماید: «إِنَّ حَدِیثَنَا یُحْیِی الْقُلُوبَ؛ همانا سخنان ما قلب­ها و جان­ها را زنده می­سازد». در دوران غیبت امام معصوم هم فیض هدایت و دعوت حیات‌بخش توسط فقها و عالمان دین استمرار می­یاید.

2. ایمان و عمل صالح

از دیگر مؤلفه­های زمینه‌ساز تحقق حیات طیبه در انسان، ایمان و عمل صالح می­باشد. خداوند متعال می­فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛ هرکس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزه‏اى حیات بخشیم، و مسلماً به آنان اجر بهتر از آنچه انجام مى‏دادند، دهیم»(نحل، 97).

شایان ذکر است که حیات طیبه خود دارای درجات و مراتب است و به هر نسبت که انسان بر ایمان و عمل صالح خود بیفزاید، حیات طیبه او نیز موجودیت و شدت بیشتر یافته و بر درجات روحی و تعالی معنوی او افزوده می­شود.

3. شکوفایی عقل و خرد انسانی

از دیگر مؤلفه­های زمینه‌ساز تعالی معنوی و تحقق حیات طیبه در انسان، شکوفایی عقل و خرد انسانی می­باشد. قرآن کریم بیش از هر کتاب دیگری در مسیر فعال‌سازی عقل، خردورزی و تفکر قدم برداشته و مکرر انسان­ها را با عبارت «اَفَلا تَعْقِلُونَ» مورد خطاب قرار داده و استعمال و به‌کارگیری عقل را از آنها خواسته است؛ تا جایی که در مواردی که آنها از عقل و فکرشان استفاده نمی­کنند، با لحن بسیار شدیدی آنها را توبیخ نموده است: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها ... أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ؛ و در حقیقت بسیارى از جنیان و آدمیان را براى دوزخ آفریده‏ایم؛ [چراکه] دل‌هایی دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمى‏کنند ... آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه‏ترند. [آرى] آنها همان غافل‌اند» (اعراف، 179).

قرآن بدترین جنبندگان را که از حیات طیبه انسانی محروم هستند، کافرانی می­داند که از عقلشان استفاده نمی­کنند. آری، عدم استفاده از عقل و خرد مساوق کفر است و محرومیت کافر از حیات طیبه ریشه در فقدان تعقل و عدم شکوفایی عقل او دارد. قرآن یک­جا می­فرماید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ؛ قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانى‏اند که نمى‏اندیشند» (انفال، 22)؛ در جای دیگر نیز می­فرماید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ؛ بى‏تردید بدترین جنبندگان پیش خدا کسانى‏اند که کفر ورزیدند و ایمان نمى‏آورند» (انفال، 55). از تدبر در این دو آیه روشن می­شود که در نظر خداوند متعال بدترین موجود، کافری است که اهل تعقل نبوده و فکر و عقلش را به­کار نمی­اندازد.

 

 


[ پنج شنبه 95/3/13 ] [ 8:30 صبح ] [ آقایی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 54
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 34751